سؤال دوم: آیا ابن عباس از دیدگاهی که در باب مجاز بودن ازدواج موقت داشته بازگشته است؟
سؤال سوم: با توجه به اینکه در ازدواج موقت ارث و نفقه وجود ندارد آیا این نوع عقد مشروع است؟
سؤال چهارم: چرا ازدواج موقت علنی نمیشود؟
سؤال پنجم: اگر در اثر ازدواج موقت فرزندی متولد شد برای چه کسی است؟
سؤال ششم: آیا ازدواج موقت ضرورت و منافعی هم دارد؟
سؤال هفتم: ازدواج مسیار چیست؟
سؤال هشتم: آیا تولد حضرت علی در کعبه که در آن زمان پر از بت بوده است فضیلت شمرده می شود؟
سؤال نهم: حدیث جابر با آیه اولی الامر ارتباط دارد؟ اعتبار این حدیث چقدر است؟
سؤال دهم: حدیث غدیر چه ارتباطی به قضیه سفر امیرالمومنین (ع) به یمن دارد؟
سؤال یازدهم: علمای اهل سنت چه نقشی در تحقق آرمان های اسلامی و خنثی سازی برنامههای وهابیت می توانند داشته باشند؟
پاسخ به سؤال اول
خیر، معنای ازدواج موقت این نیست که این حکم در اسلام موقتا جعل شده است، بلکه موقت یعنی ازدواجی که برای مدت معینی بین زوجین برقرار می شود .
اینکه برخی مطرح کرده اند که از ابتدا به صورت موقت جعل شده است و برای زمان خاصی بوده است، با فرمایشات علمای اهل سنت و شیعه منافات دارد.[1]
اگر حکمی از ابتدا فقط برای زمان موقتی تشریع شود، دیگر اساسا نسخ درباره آن معنا ندارد زیرا با سر رسیدن موعد خود به خود برداشته می شود به عنوان مثال وقتی شما یک مکانی را از ابتدا موقتا برای ده روز اجاره میدهید، بعد از ده روز احتیاج به فسخ معامله نیست بلکه خود به خود زمانش تمام میشود. لذا وقتی درباره حکمی مثل ازدواج موقت ادعای نسخ میشود این خود بدان معناست که از ابتدا به صورت موقت تشریع نشده است.
علاوه بر اینکه این ادعا با روایات متعددی که برادران اهل سنت دارند تناسب ندارد. زیرا به موجب این روایات که برخی از آنها در صحیح مسلم گرد آوری شده اند صحابه تا زمان خلیفه اول و دوم ازدواج موقت داشته اند. اگر از اول برای مده موقتی بوده است چطور تا زمان خلیفه دوم این ازدواج را انجام دادند؟ بلکه ابن عباس پسر عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) که به او حبر الامة(دانشمند امت) میگویند، 50 سال بعد از پیامبر باز هم فتوا به مجاز بودن ازدواج موقت میداده است. فراتر از این حتی ابن جریج، مفتی بزرگ اهل سنت در مکه که تمام مؤلفان کتب سته اهل سنت ایشان را قبول داشته اند، در سال 150 همچنان فتوا میداد که این کار جایز است و خودش هم مکرر در مکرر عمل کرده است.
پاسخ سؤال دوم
ادعا می شود که حضرت علی (علیهالسلام) به ابن عباس فرمودند که این ازدواج نسخ شده است و از آن موقع دیگر ابن عباس نظرش عوض شد لکن صحیح مسلم این حرف را تکذیب میکند. در صحیح مسلم نقل شده که پنجاه سال بعد از رحلت پیامبراکرم( صلی الله علیه و آله) عبدالله بن زبیر در زمانی که قیام کرده در مکه به سخنرانی ایستاد و گفت که چرا برخی از افراد که خدا چشم دل آنها را مثل چشم سرشان کور کرده است فتوا به ازدواج موقت میدهند؟ همانطور که نووی از امامان اهل سنت شافعی مذهب در شرح این حدیث نوشته است مقصودش کنایه زدن به ابن عباس بود[2]. ابن عباس هم در جواب او قسم خورد که این مسئله در زمان رسول الله بوده است بعد ابن زبیر ابن عباس را تهدید کرد و گفت:
فَجَرِّبْ بِنَفْسِكَ فَوَاللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتَهَا لَأَرْجُمَنَّكَ بِأَحْجَارِكَ[3]
تهدید کرد که تو خودت امتحان کن اگر این کار را انجام دهی تو را سنگسار میکنم.
اینکه ابن عباس ۲۰ سال پس از شهادت امام علی (ع) همچنان از ازدواج موقت دفاع می کند دلیل روشنی بر بطلان ادعای مذکور است.
پاسخ سؤال سوم
اولا بنا به نظر اهل سنت این ازدواج به همین نحو حد اقل در زمان پیامبر اکرم(ص) مشروع و مجاز بوده است و مجاز بودن این نوع ازدواج در زمان پیامبر اکرم(ص) به تنهایی برای ابطال این شبهه کافی است زیرا نشان می دهد که ایشان این نوع عقد را با همین خصوصیات مجاز کرده اند. و چنانچه ارث نبردن زن و شوهر از یکدیگر یا نفقه نداشتن زن سبب نامشروع شدن این نوع ازدواج می شد پیامبر اکرم (ص) آن را تجویز نمی کردند.
ثانیا لازمه ازدواج این نیست که حتما نفقه و ارث در آن مطرح باشد. زیرا در مواردی در ازدواج دائم نیز نفقه به عهده شوهر نیست و زن وشوهر از یکدیگر ارث نمی برند مثلا خانم ناشذه و نیز زوجه صغیره نفقه ندارند. اهل سنت ازدواج با صغیره را جایز میدانند، بنابراین اگر پدری صلاح دانست دخترش را که هنوز بالغ نشده است به ازدواج کسی در بیاورد، زوجه صغیره نفقه ندارد. همچنین گاهی اوقات در ازدواج دائم هم زن و شوهر از یکدیگر ارث نمیبرند. مثلا اگر یکی از زوجین دیگری را به قتل برساند، از او ارث نمیبرد.
پاسخ سؤال چهارم
محلل[4] که در جامعه اهل سنت خیلی بیشتر اتفاق می افتد هم مخفیانه است. آیا این مخفیانه بودن دلیل می شود که این ازدواج باطل است؟ بالاخره صلاح نمیدانند، خجالت می کشند یا هر چیز دیگری. همچنین گاهی برادران اهل سنت ممکن است همسر دوم یا سومی در شهر دیگری داشته باشند و آن را علنی نکنند،این دلیل بر بطلان نیست. در مسائل شرعی این عرفیات تاثیر گذار نیست. ضرورتي هم ندارد که پنهانی باشد، میتوانند علنی کنند، همانطور که در میان صحابه علنی بوده است، ازدواج زبیر ، با اسماء بنت ابی بکر آنگونه که راغب اصفهانی در محاضرات الادباء نقل می کند علنی بوده است، خود ایشان هم موقعی که از مادرش پرسید که ازدواج شما با پدرم چگونه بوده است؟ گفت ازدواج ما موقت بوده است و تو از همان ازدواج به دنیا آمدی.
پاسخ سؤال پنجم
از این جهت میان ازدواج دائم و موقت فرقی نیست و فرزندی که از ازدواج موقت به دنیا آمد هیچ فرقی نمیکند همان پدر و مادر است و هزینه هایش به عهده پدر اوست، از پدر و مادر ارث میبرد و پدر و مادر هم از فرزند ارث میبرند و از این جهت هیچ فرقی نمیکند. بحث ارث فقط نسبت به خود زوجین است و زن و شوهر فقط از همدیگر ارث نمیبرند ولی فرزند فرزند است و هیچ تفاوتی ندارد.
پاسخ سؤال ششم
برای افرادی که موردی برای ازدواج پیدا نمیکنند یکی از راهها همین است که اگر زمینه ی ازدواج دائم نبود سراغ گناه نرود و موقعی که زمینه کار حلال است سراغ حرام نرود، اتفاقاً روایتی را علمای اهل سنت از حضرت علی (علیهالسلام) نقل کرده اند که ایشان فلسفه ازدواج را گویا پیشگیری از گناهان معرفی کرده اند:
لولا أن عمر رضي الله عنه نهى عن المتعة ما زنى إلا شقى [5]
اگر خلیفه دوم ممانعت از ازدواج موقت نمیکرد بجز افراد شقی کسی زنا نمی کرد.
پاسخ سؤال هفتم
مسیار یعنی کثیر السیر، آدمی که زیاد مسافرت میکند، بنابر این ازدواج مسیار یعنی ازدواج مسافرتی و مقصود از آن ازدواج آسان است. این نوع ازدواج در گذشته در کتب فقه اهل سنت وجود نداشته است و در حدود 30-40 سالی است که مطرح شده است. ازدواج مسیار در واقع جایگزین ازدواج موقت است و از جهاتی شباهت به ازدواج موقت دارد. البته صیغه عقد را به صورت دائم میخوانند ولی برخی از نتایج ازدواج موقت را میگیرند. این نوع ازدواج که پیشنهاد برخی علمای اهل تسنن بوده در میان عدهای از مردم فورا عملی شد، خیلی از کشورهای عربی استقبال کردند و رواج پیدا کرد در حالیکه عدهای از علمای اهل سنت نیز با آن مخالف هستند.
آقای دکتر عمر سلیمان، استاد دانشگاه لبنان و از علمای معروف اهل سنت در کتاب مستجدات فقهیة(مسائل جدید فقهی) حدود 50-60 صفحه درباره ازدواج مسیار توضیحاتی داده و نظرات موافقین و مخالفین را نقل کرده است. از جمله ویژگیهای ازدواج مسیار این است که برخلاف ازدواج دائم که نفقه زن هر چند زن ثروتمند باشد به عهده شوهر است، در ازدواج مسیار خرج به عهده شوهر نیست، بنابر این از این جهت برای مرد آسان است، دیگر تعهدات زیادی ایجاد نمیکند، نفقه به عهده او نیست. همچنین در ازدواج دائم خروج زن از منزل مشروط به موافقت و اذن شوهر است ولی در ازدواج مسیار چنین نیست، و زن احتیاجی به اذن شوهر ندارد. و از این نظر برای زن هم آسان است. علاوه بر این مردی که چند تا همسر داشته باشد، باید ماندنش را در منزل همسرانش تقسیم کند، یک شب اینجا و یک شب در جای دیگر، اما در ازدواج مسیار این هم لازم نیست.
حال چطور این تغییرات را در زادواج ایجاد کردند؟ صیغه عقد را به صورت دائم می خوانند اما در ضمن عقد ازدواج شرط می کنند، یا به اصطلاح علمی در ضمن یک عقد خارج لازم، یک معاملهای این زن و شوهر با یکدیگر انجام میدهند و در ضمن این معامله یا در ضمن عقد نکاح شرط می کنند که خرج خانم به عهده شوهر نباشد. ماندن شبانه پیش همسر و قسمت کردن بیتوته بین همسران لازم نباشد، خروج زن از منزل احتیاجی به اذن شوهر نداشته باشد، اینها را از اول در ضمن عقد ازدواج و یا عقد دیگری شرط میکنند.
عده از علما این را پذیرفتند و عدهای نپذیرفتند، برخی گفتند اول عقد را بدون قید و شرط میخوانیم، بعدا هرکسی حق خودش را اسقاط میکند.
از چیزهای که در این ازدواج در نظر گرفتند یک حقیقت جالب توجه معلوم میشود که از نظر این علما یک نوع ازدواج آسان و ساده تری هم لازم است وجود داشته باشد زیرا مثلا برخی از آقایان هستند که برایشان ممکن است همسر دیگری هم بگیرند و خانمهای بدون همسر در جامعه کمتر باشند. همچنین برخی خانم ها ممکن است به دلیل مشغله هایی که ازدواج ایجاد می کنند میان ازدواج و اشتغال دومی را ترجیح بدهند. اما اگر ازدواج به گونه ای باشد که این محدودیت برای خانم ایجاد نشود، خیلیها ممکن است تن به ازدواج دهند، لذا طرح ازدواج مسیار را مطرح کردند. لکن این ویژگیهایی که در ازدواج مسیار مورد نظر آقایان هست در ازدواج موقت بوده است. بسیاری از تفاسیر اهل سنت گفته اند که ازدواج موقت که در اسلام بوده است همین ویژگیها را داشته. شیعه و برخی از علمای اهل سنت معتقدند که ازدواج موقت همانطور که از ابتدا جعل شده است نسخ نشده است و ادامه دارد. ولی غالب اهل سنت نظرشان بر این است که نسخ شده و هم اکنون جایز نیست.
پاسخ سؤال هشتم
شبکههای وهابی همیشه تلاش دارند که هر فضیلتی که برای حضرت علی (علیهالسلام) و ائمه اهل بیت وجود دارد را زیر سوال ببرند، همچنان که سعی دارند از مخالفین اهل بیت حتی از یزید دفاع کنند.
نکته اول در پاسخ به این شبهه اینکه تولد حضرت علی (علیه السلام) در کعبه یک واقعیت تاریخی است که علمای اهل سنت نیز آن را نقل و تأیید کرده اند. مثلا حاکم[6] نیشابوری که حتی محمد بن عبدالوهاب برای تأیید صحت احادیث به کلام او استناد می کند در کتاب «المستدرک علی الصحیحین» در مورد تولد حضرت علی (علیهالسلام) مینویسد:
فقد تواترت الأخبار أن فاطمة بنت أسد ولدت أمير المؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله وجهه في جوف الكعبة[7]
اخبار متواتر[8] است، درباره اینکه جناب فاطمه بنت اسد، حضرت علی (علیهالسلام) را در درون کعبه به دنیا آورده است.
نکته دیگر اینکه آیا اگر افراد نا مقدسی وارد در یک مکان مقدس شدند ارزش آن مکان از بین می رود؟ کعبه خانهای است که خداوند متعال او را محترم قرار داده است.
إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ[9]
اولین خانهای که به نفع مردم در کره زمین قرار داده شده است خانه کعبه است.
کعبه همیشه مبارک بوده است، آیا این خانهای که خدا همیشه برایش احترام قائل شده است به خاطر اینکه چند بت ، احترامش از بین رفت؟ ارزشش از بین رفت؟ اگر امروز هم کسی داخل کعبه بت گذاشت ارزش کعبه از بین میرود؟ آیا مسلمانان نباید به طرف آن نماز بخوانند؟ از سال دوم هجرت مسلمانان رو به کعبه نماز میخواندند، در حالی که بتها هنوز در درون کعبه بودند حتی برای حج به آنجا میرفتند بت هم در داخل آن بوده است. این بدان معناست که صرف وجود چند بت در کعبه از قداست آن نمی کاهد و ارزش و فضیلت تولد حضرت علی (ع) در آنجا را خدشه دار نمی کند.
پاسخ سؤال نهم
اگر مقصود حدیث جابر بن سمره است که در کتب اهل سنت فراوان آمده و خلفای بعد از پیامبر را معرفی میکند، باید گفت این روایت در صحیح بخاری هست، در کتاب صحیح مسلم فراوان نقل شدهاست . در صحیح مسلم آمده است که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرموده اند :
لَا يَزَالُ الْإِسْلَامُ عَزِيزًا إلى اثنى عَشَرَ خَلِيفَةً[10]
اسلام همچنان عزیز خواهد بود، عزت اسلام زوال پیدا نمیکند تا زمانی که 12 خلیفه خلافت کنند.
در ادامه جابر میگوید که حضرت بعد از این جملهای را گفتند که من نشنیدم. معلوم میشود که عدهای که در آنجا بودند تا سخن از خلافت و جانشینی شده است سر و صدا کردند لذا ایشان که دورتر بود نشنید. گویا پدرش به پیامبر نزدیک تر بوده است لذا از پدرش پرسید که حضرت چه گفتند؟ و پدرش اینگونه جواب می دهد:
فقال كلهم من قُرَيْشٍ
پیامبر فرمود تمام این 12 خلیفه از قریش هستند.
همین مطلب و مشابه آن متعدد در کتب اهل تشیع هم هست.
اولی الامر هم که شیعه معتقد است که خداوند فرموده از خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنید، این اولی الامر مقصود همین 12 نفری هستند که حکومت و خلافت آنها مایه عزت اسلام خواهد بود.
پاسخ سؤال دهم
در کتب حدیث و تاریخ اهل سنت با دو جریان مختلف برخورد میکنیم که هیچ ارتباطب با یکدیگر ندارند ولی تلاش شده است که به نحوی آنها را به یکدیگر مرتبط کنند یکی جریان غدیر و دیگری جریان سفر امام علی (ع) به یمن و اختلافاتی که میان ایشان و برخی همراهان رخ داد. آن مقدار که من بررسی کردم که زیاد هم بررسی کردم این دو جریان هیچ ربطی به یکدیگر ندارند. در روایاتی که بحث غدیر را نقل میکنند نامی از موضوع یمن وجود ندارد و در روایاتی که جریان گلایه بیجای عدهای را از حضرت علی (علیهالسلام) در سفر یمن نقل میکنن نیز اسمی از غدیر وجود ندارد، یعنی دو چیز کاملا از هم جدا بوده است. هیچ ربطی به هم نداشته است. در واقع هیچ جا از کتب اهل سنت نیامده که عدهای همراه حضرت علی (علیهالسلام) به یمن رفتند و بعد ایراد بیجایی به حضرت علی (علیهالسلام) گرفتند و سپس پیامبر اکرم(ص) جواب اعتراض این افراد را در غدیر داده باشند، در روایات یمن اسمی از غدیر نیست.
حتی ابن کثیر دمشقی که شاگرد مکتب ابن تیمیه است در کتاب البدایة والنهایة در دو جا بحث غدیر و یمن را مطرح کرده است. یکی در حوادث سال چهلم هجرت، از این جهت که حضرت علی (علیهالسلام) سال چهلم هجرت به شهادت رسیدند شرح حال حضرت را بیان میکند و جریان یمن و غدیر را اشاره میکند و همچنین در حوادث سال دهم هجرت بحث غدیر را که در حجة الوداع بوده است شرح میدهد، من این روایات را بررسی کردم، در یکی از این روایات فراوانی که ابن کثیر آورده است اسمی از یمن نیست، در یکی از روایات یمن هم اسم غدیر نیست، ولی خود آقای ابن کثیر آمده اول جریان و احادیث یمن را آورده است، بعد که تمام شد فورا حدیث غدیر را آورده است، گویا ایشان هم در ذهنش بوده است و خواسته القاء کند تا خواننده چنین فکر کند که این ماجرا به دنبال آن بوده است ولی در خود احادیث چنین چیزی وجود ندارد.
لذا همانگونه که تقطیع کلام فریبکاری، یا به عبارت صریح تر یک نوع خیانت است برعکس آن هم خلاف واقع و عوام فریبی است که دو چیزی کاملاً جدا را به یکدیگر بچسبانند.
علاوه بر این ابن کثیر و دیگران نقل کرده اند هر جایی که ایرادی بر حضرت علی (علیهالسلام) گرفته می شد پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فورا جواب آنها را دادند. چگونه ممکن است در قضیه اتفاقات یمن حضرت هیچ جوابی ندهند تا به غدیر بیایند و بعد اینگونه بگویند.
نکته دیگر اینکه کل افرادی که در قضیه یمن اعتراضاتی نسبت به امیرالمومنین (علیه السلام) داشته اند به تعداد انگشتان دست هم نبوده است. تعداد آنها را از 4 نفر تا 8 نفر نقل کرده اند. حال سؤال این است که یک آدم عاقل معمولی هرگز چنین کاری انجام نمیدهد که اگر فرضا ۸ نفر ایراد بیجایی به کسی گرفتند، چندین هزار آدم را در بیابان علاف کند که جواب حرف آنها را بدهد آن هم یک حرفی که جزو واضح هات است.
پاسخ سؤال یازدهم
آن چیزی که از علما و بزرگان اهل سنت توقع می رود این است که اولا در نماز جمعه ها و در مدارس صریحا جدا بودن خط اهل سنت از وهابیت تبیین شود. ویژگیهای تفکر وهابی و اختلافات اهل سنت و وهابیت را بیان کنند که نسل جوان اهل سنت بداند که مثلا بر خلاف اهل سنت که مقلد یکی از ائمه چهارگانه هستند و اهل توسل به پیامبر اکرم(ص) و اولیائ هستند وهابیان مخالف تقلید و توسل هستند و نیز اینکه وهابیت اهل سنت را کافر ومهدور الدم میدانند و به بزرگان اهل سنت دشنام میدهند، تا جوان سنی فریب وهابیها را نخورد،.
همچنین انتظار می رود که علمای اهل سنت یک سری واقعیتها را بیشتر بیان کنند، همین بحثی که گذشت که در صحیح مسلم بیان شده که ازدواج موقت در اسلام بوده، ابن عباس طرفداری میکرده است همینها را بیان کنند که برادران اهل سنت فکر نکنند که ازدواج موقت مخصوص شیعه است. بگویند عده از علمای اهل سنت هم همین نظر را داشتند، ابن جریج هم همین نظر را داشته است، تعدادی از صحابه نظرشان این بوده که نسخ نشده است، خب این واقعیات را بیان کنند تا احساس جدایی کمتر میشود. خیلی از عوام اهل سنت خیال میکنند فقط شیعه میگوید در وضو باید پاها باید مسح شود، در حالی که امام فخر رازی در تفسیر خودشان، در تفسیر آیه ششم سوره مبارکه مائده میفرماید برخی از صحابه هم همین نظر را داشتند، میگوید ابن عباس هم نظرش همین بود که باید در وضو پاها مسح شود. انس بن مالک غلام پیامبر هم نظرش این بود که در وضو باید پا را مسح کرد و عدهای دیگر که ایشان نقل میکند.
خب اگر علما و برادران اهل سنت اینها را بازگو کنند که عدهای از صحابه که از نظر تمام اهل سنت مورد احترام هستند آنها هم همین کار را میکردند و نظرشان همین بوده است، احساس اختلاف و جدایی کم میشود.
یا مثلا برادران اهل سنت غالبا دست بسته نماز میخوانند ولی هیچ یک از مذاهب چهارگانه اهل سنت چنین چیزی را الزامی نمیدانند، خب ما توقع داریم که توضیح بدهند اگر برادران شیعه دست باز نماز میخوانند مالکیهای اهل سنت هم دست باز نماز میخوانند، حنفی و شافعی و اینها هم که دست بسته نماز میخوانند میگویند مستحب است، کسی نمیگوید که اگر دست باز بخوانید نماز ایراد دارد. توضیح بدهند که از نظر اهل سنت هم چنین چیزی الزامی نیست، چون عوام خیال میکنند که سنی حتما باید دست بسته نماز بخواند. از این قبیل مطالب فراوان است که امیدواریم اگر عزیزان علمای اهل سنت این موضوعات را بیشتر توضیح دهند، بدبینیها خیلی کمتر میشود.
مثلا وهابیها مطرح میکنند که در کتب اهل تشیع است
ارتد الناس بعد رسول الله
عدهای از مردم بعد از رسول خدا مرتد شدند
خب بگویند این حدیث هر معنایی داشته باشد، در صحیح بخاری هم است، هر معنایی اینجا داشته باشد آنجا هم دارد.
إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا على أَدْبَارِهِمْ القهقري[11]
اما موقعی که بازگو نمیشود خیال میکنند یک چنین حدیثی در شیعه هست ولی در اهل سنت وجود ندارد.
خبر از آینده دادن، مثل در روایاتی است که ائمه اهل بیت علم ما کان و مایکون دارند، برخی اهل سنت تعجب میکنند که این چه حدیثی است که در کتب شما هست، خب برادران اهل سنت میدانند که در صحیح مسلم هم هست که حذیفة گفت رسول الله به ما صحابه علم ما کان و ما یکون را یاد دادند. خب بگویند این تعبیر عجیبی نیست در کتب ما هم هست در کتب شیعه هم هست، هر معنایی اینجا باشد انجا هم هست، اگر ایراد باشد بر هر دو وارد است و اگر نباشد به هیچکس وارد نیست. بگویند اگر در کتب شیعه است که حضرت علی (علیهالسلام) از غیب خبر داد، در کتاب ما هم هست که خلیفه دوم از غیب خبر داد. پس این ایرادی حساب نمیشود.
[1] صحيح مسلم ج 2 ص 1 : دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي.
[2] شرح النووي على صحيح مسلم ج 9 ص 188 ، اسم المؤلف: أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي الوفاة: 676 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392 ، الطبعة : الطبعة الثانية
[3] صحيح مسلم ج 2 ص 1026 ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي
[4] موقعی که کسی همسرش را سه طلاقه کرد، حق رجوع به او ندارد مگر اینکه این خانم با مرد دیگری ازدواج کند، بعدا اگر او طلاق داد، حق دارد با شرایطی که در فقه مطرح شده است دوباره با آن شوهر قبلی ازدواج کند
[5] تفسير الطبري ج 5 ص 13 ، اسم المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر الوفاة: 310 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1405
تفسير القرطبي ج 5 ص 130 ، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671 ، دار النشر : دار الشعب - القاهرة
[6] برای افرادی که در علم حدیث متخصص هستند بالاترین مقام را امام میگفتند مثل آقای بخاری و مسلم، رتبه بعد را میگفتند حاکم، مثل حاکم نیشابوری، حاکم حسکانی و امثالهم
[7] المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 550 ، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عط
[8] خبر متواتر یعنی روایت و حدیثی که آنقدر زیاد از طرق مختلف نقل شده است که دیگر جای شک و تردید باقی نمیماند، یعنی قطعی و یقینی است
[9] سوره آل عمران آیه 96
[10] صحيح مسلم ج 3 ص 1821 ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي
[11] صحيح البخاري ج 5 ص 2407 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا